من یک دوست خیالی دارم اسم ش پویان . پویان همیشه و همه جا و در حال کنار منه .

امروز که رفتم بیرون رفتم کنار پل نشستم و به اب نگاه کردم از بالای پل دیدم همه جفت اند و من تنهام  فقط با پوبان جانم

الان که توی تخت دارم از درد به خودم میپیچم  درام فکر میکنم برای خودم مثل پویان یک دوست خیالی ولی با جنسیت زن بسازم که مثلا جایی دوست دخترم یا مثل زن م باشه خوب من چه گناهی کردم که زشتم ، چلاقم ، و بی پول و ادمی هم نیستم از دختری خوشم میاد برم بهش بگم آدمی هم نیستم که ( به پیشنهاد اون اقای خواننده وبلاگ برم شاهین   شهر خونه های زن های خراب ، یا به پیشنهاد اون خانم خواننده وبلاگ زن صیغه کنم ) پس داشتن یک دوست دختر خیالی یا زن خیالی عالیه مگه نه

حالا اسم ش رو چی بذارم مرجان یا سارا ( سارا بعضی مواقع تخیل که میکنم خودم رو توی سن و سال خودم یک دختر سالم که پزشک ) بعضی مواقع میگم شاید قرار بوده دختر شم نمیدونم اخه قبل از منم یک بچه ای دیگه دختر بوده مرده به دنیا اومده بهرحال .


همه اینا ناشی از درد و بی خوابی و بی تابی و تنهایی ست جدایی نگیرید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها